تبلیغات سایت
ثبت نام برای نویسندگی افتخاری سایت
یاری دهندگان شهر کدکن
مدیر سایتکدکنم.س.رآقای علیرضا داوودیگلهو2آقای مجید رفیعیآقای علیرضا بخشیخانم فاطمهآقای علی خدادادیآقای علیرضا مجیدی کدکنیآقای علیرضا عباسزادهخانم سمیه راد منشآقای علیرضا بخشیخانم صبارباط سنگنیشابور سرزمین هفت اقلیم
آرشیو مطالب سایت
دیگر امکانات سایت
|
نویسنده آقای علیرضا بخشی در چهارشنبه 93/7/2 | نظر
حاج آقای اعتضاد رضوی درباره اخلاق شیخ هادی می گفت: ایشان به اندازه ایی در رابطه با زهد و ورع در تارک این هرم بود که برای من غیرعادی بود.یکی از بزرگان و متمولین آن زمان مسجد عظیمی ساخت و از شیخ هادی چندین بار دعوت کرد که امامت جماعت مسجد و موقوفات آنجا را اداره کند و هر مقدار سهمش می شود بردارد، ایشان هر دفعه این درخواست را رد می کردند، تا اینکه آن واقف کتباً درخواست کرد.آقا شیخ هادی زیر نامه چنین نوشت که عمامه اینجانب برای مسجد به این بزرگی کوچک است. در زمانی که مردم با ولع دنبال پول بودند، ایشان قبول نکردند و یا جواب دکتر فیاض برای تدریس در دانشگاه که یک ماه حقوق آن برابر بود با چند سال درآمد ملک او در کدکن». استاد واعظ زاده در یاداشتی که به نویسنده این سطور دادند، خاطرنشان کرده اند که:«از سال 1321ش ایشان را با برادر خودم مرحوم حاج شیخ احمد واعظ زاده می دیدم و بیشتر در جامع گوهرشاد هنگام نماز مغرب و عشاء که تا پاسی از شب گعده می کردند، وی بسیاری از اوقات همراه برادرم پیاده به خارج شهر(باغ حسین آباد) یا جاهای دیگر و گاهی با طی شش فرسخ راه به ده ساقش نزدیک شاندیز می رفتند، او نمی توانست سوار ماشین شود زیرا حالت استفراغ به او دست می داد،بسیار شیرین کلام،اهل مزاح و دارای کلمات قصار خاصی بود.اینجانب اور ار در پایان حیاتش که در بیمارستان آریا فوت کرد، می دیدم و زندگی او بسیار زاهدانه و یک نواخت بود و از درآمد زمینی موروثی اش در قریه کدکن زندگی می کرد و از وجوهات و دیگر مجاری روحانیت اعاشه نمی کرد، علاقه شدید دائمی با مرحوم موثق عامل داشت و نیز در روضه هفتگی حاجی اعتضاد شرکت می نمود.اگر پس از مدتی سرشب به جامع گوهرشاد در شبستان نزدیک بازارچهمی شدم ، می فرمود امشب به شبستان ما آمدید؟می گفتم :این شبستان شماست؟ می گفت بلی،در حالیکه همواره فرادا نماز می خواند و در جای معینی از شبستان که تغییر نمی کرد.فکر می کنم بیش از چهل سال این وضعیت ادامه داشت، با آیات عظام و علمای مشهد رفت و آمد نداشت و کاملاً منفرد و منیع الطبع زندگی می کرد.وسیله امرار معاش ایشان در آمد ناچیزی بود که از املاک موروثی شان از کدکن فراهم می شد که البته از همین درآمد نیز سهمی را به فقراء مخصوصاً هم ولایتی های خود اختصاص می داد، همانند رعیتی از رهگذر محصول اندک باغ موروثی خویش زندگی می کرد و دست نیاز به سوی کسی نمی برد». مردم کدکن خاطرات شیرینی از این بزرگوار دارند یکی از آنها می گفت:در آن زمان ساعت در کدکن کم بود و ایشان ساعت داشتند،مردم در تمام ایام شبانه روز برای ساعتهای آبگیری مزارع و باغاتشان از ایشان ساعت می پرسیدند و یا در مرافعات و نزاعها و تحریر اسناد محل رجوع آنها بود. استاد شیخ هادی با حکومت وقت به طور مستقیم و آشکارا درگیری نداشتند و از هرچه حکومتی بود دوری می کردند.حاج آقای اعتضاد رضوی می گفتند:«مرحوم آقا شیخ هادی یک وابستگی با عماد تربتی سناتور سنای آن وقت داشتند، یک روز به من فرمود که عماد به خانه ما آمده که مرا ببیند.الحمدلله که من در خانه نبودم».و نیز می فرمودند:«یک وقتی گفتند شاه به مشهد می خواهد بیاید و بایست علما به فرودگاه به استقبال می رفتند،یک از بزرگان و اساتید مشهد در مسیر منزلشان به ایشان می رسند و می گویند: خوش به حال شما که نماز جماعت نداری و کسی سراغ شما نمی آید که به پیشباز شاه بروی؟ مرحوم آقا شیخ هادی جواب می دهند که برای شما می شد خوش به حالتان شود».آقا شیخ هادی می گفت:«در زمان رضاخان فریمام را می ساختند ، من برای خرید کفش به بالاخیابان مشهد رفته بودم .یک دفعه مأموران ریختند و مرا گرفتند و توی ماشین انداختند که باید بروی فریمام آجر پخته کنی،فکر کردم که مرا با چه سلیقه ای برای این کار گرفته اند.- زیرا ایشان بسیار لاغر و ضعیف بودند و چشمانشان ضعیف بود و عینک می زدند-.به هرحال ما را به فریمان بردند و چون دیدند به دردشان نمی خورم رهایم کردند.». از شادروان کدکنی اثری باقی نمانده است و از یاداشتهای و دست خطهای ایشان اطلاعی در دست نیست. در هر حال مرحوم کدکنی جسمی نحیف و روحی بزرگ داشت به واسطه تغذیه ساده و پیاده روی مدام از سلامت جسمی برخوردار بود، اگر چه در اواخر عمر دید چشم سرش ضعیف شده بود و لیکن بصیرتش فزونی یافته بود همواره چنانکه عادتش بود در راه منزل به مسجد در ذکر بود و گویی آفتاب عمر خویش را بر بام اجل نظاره می کرد.سرانجام در سوم شهریور ماه 1353شمسی در حالی که در سرزمین دوست داشتنی خود، کدکن بسر می برد به بیماری کیسه صفراء مبتلاء شد و پس از انتقال به بیمارستان آریا در مشهد در هشتم مهرماه مصادف با نیمه ماه مبارک رمضان مرغ روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد و جنازه اش با اندوه دوستان و انبوه مشایعین به جوار مولایش امام رؤوف منتقل گردید ودر صحن عتیق ،پشت پنجره فولاد برای همیشه سر برخاک مولای حضرتش گذارد که گفته اند: چورسی به کوی دلبر بگذار و جان و بگذر که مباد بار دیگر نرسی به این تمنا. پی نوشت ها [1]دیدار با استاد دکتر شفیعی کدکنی،نگاه حوزه، شماره 52-51،خرداد و تیرماه 1378، ص 121. [2] دکتر محمد جعفر لنگرودی، دائره المعارف علوم اسلامی، جلد سوم، کتابفروشی گنج دانش،تهران ،1361،صص168-161. [3]رضا نقدی،آرامجای ،مسجد و الواح قبور خواجگان متصوفه خلوی کبروی در کدکن،خراسان پژوهی،شماره 3،بهار1378،ص 45. [4]برگرفته از مصاحبه ای که با تنها دختر آقا شیخ هادی،طاهره کدکنی انجام گرفته است. [5]برگرفته از مصاحبه ای که با استاد مدیر شانه چی شد. [6] اثر آفرینان، جلد اول، زیر نظر دکتر سید کمال جوادی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، 1377،ص 45. [7]میرزا عبدالرحمن، تاریخ علمای خراسان، با مقدمه و تصحیح و تحشیه محمد باقر ساعدی، کتابفروشی دیانت، 1341،ص248. [8]برگرفته از محاصبه ای که با استاد محمد واعظ زاده انجام شد. [9]به نقل از استاد اعتضد رضوی (دبیر آموزش و پرورش). [10]برگرفته از مصاحبه استاد شانه چی. [11]دائره المعارف علوم اسلامی،ج 3،ص1069-1068. [12] گفتگو با دکتر سید جواد مصطفوی ، کیهان فرهنگی، سال دوم ، شماره 12، اسفند 1375،ص42. [13] نگاه حوزه،شماره 52،ص 131. نویسنده آقای علیرضا بخشی در چهارشنبه 93/7/2 | نظر
مرحوم آیت الله آقا شیخ هادی کدکنی رضا نقدی پژوهشگر بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی
تندیس ساده زیستی
(نگاهی به زندگانی فیلسوف وارسته آقا شیخ هادی کدکنی)
حوزه علمیه مشهد در قرن اخیر یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی جهان اسلام و مذهب تشیع بود.مردان نام آوری در بستر آن بالیدند که هر یک از آنها تندیسی از علم و فضیلت و تقوی و اخلاص بودند؛ آیات عظام میرزا مهدی اصفهانی، سید محمد هادی میلانی ، حاج آقا حسین قمی، میرزا احمد کفایی و آیت الله شیخ مجتبی قزوینی، میرزا جواد آقا تهرانی، شیخ هاشم قزوینی و محمد شهابی، حسینعلی راشد و اقا شیخ هادی کدکنی و ....بعضی از این علماء به قول شفیعی کدکنی تالیفات و شهرتی نداشتند ولی از جمله اساتید بوده اند، مثل آقا شیخ هادی کدکنی که شاگردان برجسته ای همچون مرحوم کاظم شانه چی، جورابچی، فلاطوری، جعفری لنگرودی و ملکشاهی داشته است. که باید هر چه زودتر نام و یادشان را زنده کرد.[1]دکتر جعفری لنگرودی در پایان جلد سوم منطق حقوقی دایره المعارف علوم اسلامی با آوردن یادواره ای از استاد شیخ هادی کدکنی می نویسد«دریغ است اغماض از یاد دانشمندان پارسایی که روزگاری از اوقات گرانمایه خود را صرف تربیت و راهنمایی فرزندان این مرز و بوم کرده اند و... اگر جامعه ها امروز این مردان بزرگ فلسفه و اخلاق را که در دل خاک آرمیده اند فراموش کرده باشد ما خاطره آنان را در نهانخانه ضمیر خود چون خاطره قدیسان زنده می داریم ، باشد تا در این سرزمین ، شعله جاویدان انسانیت ، دلهای فرزندان ما را گرم و فروزان دارد.»[2] و نیز استاد محمود حکیمی می گفت:«یادگارنامه ای شایسته برای این استاد گرانمایه باید تهیه شود.».نوشتار ذیل مختصری از زندگی این استاد گرانمایه است که تقدیم دوستاران راه فضیلت و آگاهی می گردد.
مولد عالم ربانی آقا شیخ هادی کدکنی ، کدکن تربت حیدریه است ، کدکن شهرکی قدیمی و خوش آب و هواست با باغستانهای انبوه که در دهانه دره سپیدر در زیر سایه قله ملکوه در دامنه شمالی سلسله جبال چهلتن قرار دارد، سابقه تاریخی آن به قبل از اسلام بر می گردد و در طول تاریخ یکی از مراکز فرهنگی و تمدنی و از محلات نیشابور بوده است. ولایت رخ و کدکن را اسحاق خان قرایی در دوره فتحعلیشاه قاجار ضمیمه قلمرو خود تربت حیدریه کرد.از کدکن عالمان و فرهیختگانی در عرصه های دولتداری و فرهنگ در طول تاریخ برخاسته اند که از جمله می توان شیخ فریدالدین عطار کدکنی نیشابوری،کریم الشرق کدکنی(سپهسالار ملکشاه سلجوقی)،تاج الدین علی کدکنی(وزیر غیاث الدین پیرشاه خوارزمشاهی)،میرزا محمد شفیع کدکنی(وزیر شاه عباس بزرگ صفوی)،و از عالمان و و فرزانگان معاصر فخرالشعرای کدکنی ، میرزای خاوری، شیخ محمد کدکنی(دایی شیخ محمد تقی ادیب نیشابوری و استاد او)، آقا میرزا محمد شفیع کدکنی،(پدر استا دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی) و آیت الله شهید آقا سید حبیب حسینیان(مقتول توسط صدام در نجف اشرف به همراه دو فرزند و دامادش) و... را نام برد.[3]استاد فیلسوف آقا شیخ هادی کدکنی به سال 1275هجری شمسی در محله پایین ده کدکن چشم به جهان گشود.پدرش حاجی رئیس از بزرگان منطقه کدکن بود و پدر پدرشان حاج ملا محمد از مشایخ گرانمایه این دیار به حساب می آمد.شیخ هادی دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاهش که همراه با فراز و نشیبهای زیادی بوده سپری کرد. هشت سال بیشتر نداشت که پدرش درگذشت و سرپرستی او و برادر و خواهرش (باقر و فاطمه) را جد بزرگوارشان حاج ملا محمد برعهده گرفت. حاج ملا محمد به علت کهولت سن پس از چند سال به دیار باقی شتافت و سپس عموی ایشان ناظم الشریعه معروف به حاجی ناظم که از بزرگان کدکن بود،قیمومیت آنها را پذیرفت.شیخ هادی تحصیلات ابتدایی را تا سن شانزده سالگی در زادگاهش ادامه داد و سپس برای ادامه تحصیل راهی مشهد مقدس شد و در مدرسه خیرات خان حجره ایی برگزید و به کسب علم پرداخت.[4]
مشهد در این زمان از حوزه های علمی بزرگ بودو استادان به نام در رشته های مختلف به درس و بحص اشتغال داشتند.به ویژه استادان برجسته در حکمت و فقه و اصول و ادبیات فارسی و عربی شهرت به سزایی داشتند.شیخ هادی حداکثر استفاده را از اساتید حوزه برد. در سطوح از محضر حاج ملا هاشم خراسان و حاج شیخ علی اکبر نهاوندی استفاده کرد.و در دروس خارج و فقه و اصول از دو استاد مسلم حوزه مشهد، آیت الله میرزا محمد آقازاده (فرزند آخوند خراسانی) و حاج آقا حسین قمی (تا انحلال حوزه در غائله مسجد گوهرشاد) بهره وافی برد[5]، فلسفه را نزد آقا بزرگ حکیم مشهور به شهیدی فرا گرفت.[6]ریاضیات و هیئت را در محضر آقا شیخ اسدالله یزدی به اتمام رساند، و افزون بر اینها مرحوم کدکنی که خصلت طلبگی با روح پاک او عجین بود از هر کس در هر کجا بارقه علم و عملی به چشم می دید استفاده می کرد.[7]گویند در درس مرحوم آقازاده همواره کنار منبر وی می نشست و مورد احترام او و دیگر حضار درس بود.[8]شیخ هادی در خاطره ای از این درس می گفت:«تعداد زیادی از طلبه ها نشسته بودند، آقازاده مطلبی فرمودند،من اشکال کردم و ایشان جوابی دادند که قانع نشدم و نشستم و دو مرتبه که مطلب را تکرار کردم و من اشکال کردم،قدری تندتر گفت:بنشین شیخ هادی. نشستم و سه مرتبه استاد درس را گفت و من باز بلند شدم. ایشان با خشونت اسم پدر من را بردند و فرمودند که پدرت آقازاده را الاغ تربیت کرده است.من که نشسته بودم،برای دفعه چهارم بلند شدم، گفتم:در خراسان یک آقازاده بیشتر نداریم. این خبر به حوزه نجف رسید،فضلای آنجا نوشتند که این شیخ کیست که چنین حاضر جواب است.[9]
مرحوم کدکنی با جمعی از افاضل طلاب دیار تربت که به وسعت مشرب و حضور درس فلسفه(که در آن زمان معدودی به آن گرایش داشتند) متصف بودند،صمیمیت بیشتری داشت. از آن جمع مرحوم راشد یزدی فرزند آخوند ملا عباس تربتی و استاد محمود شهابی را می توان نام برد که هر دو از همدرسان وی در درس آیت الله قمی و آیت الله آقازاده و آقا بزرگ شهیدی بودند.[10]
مرحوم استاد کاظم مدیر شانه چی از شاگردان آقا شیخ هادی در خاطرات خود نوشته اند که «مرحوم کدکنی ضمن حضور در درس اساتید، خود نیز برای طالبان علم تدریس می کرد و این خصلت تا اواخر ادامه داشت، در درس چون سایر معاشرتها از وارستگی والایی برخوردار بود، درس او هم مجلس درس بود و هم نشست دوستانه.به مناسبت از هر دری سخن می رفت صعوبت درس را عذوبت بیان استاد و مفاکهه و محاضرات وی چون شیر و شکر به هر ذائقه ای حلاوت می بخشید.پس از تجدید حوزه علمیه مشهد( که با عزل پهلوی در شهریور 1320شمسی صورت گرفت)ایشان در مدرسه خیراتخان ،رسائل و کفایه تدریس می کردو در منزل ساده خود نیز برای بعضی فلسفه (معمولاً اشارات) درس می گفت که از این جمع شادروان مرحوم فلاطوری و استاد جعفری لنگرودی و مرحوم دکتر سید جواد مصطفوی را می توان نام برد.مدتی نیز درس هیئتی از کتاب شرح چغمینی ( که از کتب نهایی هیئت است)برای این فقیر در منزل افاده می فرمود.
دکتر محمد جعفر لنگرودی درباره آقا شیخ هادی کدکنی چنین می نگارد:«...شرح تجرید را نزد روانشاد حاج شیخ محمدرضا کلباسی فراگرفتیم که عمری دراز کرده بود و در اصفهان نزد مرحوم جهانگیرخان و یا آخوند ملا محمد کاشی و اوتاد دیگر فلسفه آموخته بود، آنگاه در فلسفه به درس مرحوم ایسی و شادروان حاج شیخ مجتبی قزوینی حاضر شدیم اما سرانجام گمشده خود را در محضر فیلسوف بزرگ حاجی شیخ هادی کدکنی یافتیم که از عرفای وقت و از بهترین شاگردان آقا بزرگ حکیم فیلسوف مشائی وقت در خراسان بود... استاد ما(آقا شیخ هادی ) سالها تدریس فلسفه را ترک کرده بود و راضی نمی شد که ترک عادت کند تا چنگ به دامن عزیزی زدیم که بر ما حق تعلیم داشت و او چند بار وساطت کرد تا ایشان را به یک درس خصوصی برای دو نفر (نویسنده این سطور و آقا میرزا عبدالجواد فلاطوری ) راضی کردند با این دستاویز که این دو خود اهل عبرت و اعتبارند و قدر درس شما را می دانند و شایستگی تلمذ را دارند...با چه شوقی در هوای سرد و برفی شهر مشهد دو نفری از کوچه های تنگ عهد سلطان محمود غزنوی با همان یادها و خاطره ها از روی برف های یخ زده خندان و خوشحال عبور می کردیم و بارها می لغزیدیم و می افتادیم و بر می خاستیم و به هم می خندیدیم ...تا پای کرسی استاد می رسیدیم و او را می دیدیم که با وقار و سکوت نشسته سات و منتظر دو شاگرد خویش است،بلافاصله بعد از سلام درس را آغاز می کرد، کتاب درسی ما اشارات ابوعلی سینا بود با شرح خواجه طوس...».[11]
مرحوم پروفسور فلاطوری نیز به مناسبتهای مختلفی از ایشان نام برده اند در نسخه خطی مجموعه ارمغانهای فکری(ازدوست فاضل رمضانعلی شاکری ) که در سال 1370ش مرقوم فرموده اند:«...با صداقت بگویم که هنوز هم،یعنی بعد از 37 سال اقامتم در آلمان، هرچه دارم پایه و مایه ی معنوی و اصلی آن از دورانی است که سعادت خدمت به عالم علم و دانش و بهره گیری از محضر اساتیدی بلندپایه را همچون:مرحوم ادیب نیشابوری(ادیب دوم)،مرحوم آقا شیخ محمد رضا ترابی،مرحوم آقا شیخ مجتبی قزوینی، مرحوم آقا شیخ هادی کدکنی، مرحوم آقا شیخ محمد رضا کلباسی، آقا سید اسدالله یزدی، وس ایر بزرگان در این آستان...داشته ام(سالهای1321تا 1328ش).
مرحوم سید جواد مصطفوی در شرح حال خود آورده:«...شرح تجرید علامه را نزد مرحوم آقا شیخ مجتبی قزوینی که جامع معقول و منقول بود، خواندم و قسمتی از اشارات را نزد مرحوم آقا شیخ هادی کدکنی فرا گرفتیم.».[12]
از دیگر شاگردان ایشان دکتر حسن قلمشاهی و آقای جواربچی و...بوده اند.[13]
مجالس درس آقا شیخ هادی، افزون بر مدرسه خیراتخان و منزلشان در مدرسه میرزا جعفر نیز بود، آقای محمد اعتضاد رضوی که از دوستان نزدیک آقا شیخ هادی بود؛می گفت:«این اواخر مرحوم آقای دکتر فیاض که رئیس دانشکده الهیات بودند، از ایشان خواهش کردند که شما تشریف بیاورید به دانشگاه برای تدریس،ایشان با مناعت طبعی که داشتند، گفتند: اگر کسی می خواهد درس مرا سپری کند بیاید مدرسه و الاً من به دانشگاه نمی آیم...». دختر استاد آقا شیخ هادی برای این جانب نوشته است که:«حوزه درس وی در منزل شخصی او که در منطقه دربند علیخان مشهد قرار داشت برپا بود ، البته چندین بار به ایشان پیشنهاد شد که به طور رسمی در رواق شیخ بهایی تدریس کند و هزینه نیز برای زندگی ایشان مقرر شود که همواره با مخالفتشان روبرو شد.درس این مرحوم به طور خیلی ساده و در اطاق شخصی ایشان به طور رایگان برای عموم طلاب برپا می شد. هر روز تعداد کثیری طلاب علوم دینی در چند نوبت از شبانه روز برای فراگیری علوم حاضر می شدند.»
استاد کدکنی بعد از تعطیلی حوزه مشهد و پس از حادثه خونین مسجد گوهرشاد(1314ش) و تعطیل حوزه علمیه مشهد، به کدکن رفت و در این زمان حدود چهل سال از عمر شریفش می گذشت با دختر عموی خود منصوره فقیه نیا ازدواج کرد که ثمره آن دو فرزند به نامهای طاهره و احمد بود.
مرحوم شانه چی که بیش از سه دهه سعادت دوستی با آن مرحوم را داشتند، در یاداشتی برای نویسنده این سطور نوشته اند که:«در عرف طالبان علم ،طلبگی مرادف و هم معنی بی آلایشی و ساده زیستی و بی تکلفی است، مرحوم کدکنی در دوران عمر خود به معنی واقعی طلبه بود با آنکه بزرگ زاده بود، لباسی ساده و حتی کفش و جورابی وصله دار می پوشید، منزلی محقر با ساختمانی از یک قرن پیش ، ولی مناعت طبعی در خور ستایش.با همه بستگان و چه دوستان و حتی شاگردان رفیقی دردآشنابود و در رفاه حال آشنایان ساعی و در انجام حوایج خلق کوشا، در اصلاح ذات البین و رفع مرافعات مردم دیار خود مرجع و مأوا بود.به واقع مجلس درسش درس اخلاق بود؛ درس بی اعتنیایی به زخارف دنیا،درس مناعت طبع،درس آزادگی،درس همزیستی مسالمت آمیز، درس عرفان عملی که به جهان خرم از آن بود که جهان خرم از اوست،گویا بخشی از کرایم اخلاق را از استاد خود سیدالحکماء آقا بزرگ شهیدی آموخته بود که به راستی چنین بود، متواتر بود که سید منزل وسیع و موروثی خود را فروخت و در طبق اخلاص وفع نیاز طلاب حاجتمند کرد، خود و فرزند برومندش آقا میرزا مهدی شیهدی(که اعجوبه ایی در فهم و بیان وعلم و عمل بود) و دریغ که خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود به یک عبا اکتفاء می کرد و عبای خود را به طالب علمی عطا می فرمود که او شبل شیر خدا مرتضی بود. نویسنده آقای علیرضا بخشی در شنبه 93/6/29 | نظر
بسم اللّه الرحمن الرحیم،
ن، وَالقَلَم وَ ما یَسطُرُون خداوندا! یاریمان کن تا کتابها و نوشتارمان، در راه تو روشنگری کند. چنان
کن کتابهایی را که میخوانیم یا مینویسیم، شمیم عطر ایمان به تو را بپراکند و مخواه که کتاب ـ این آفریده ارزشمند و گرامیت ـ دریچهای به سوی کژی و انحراف و تاریکی باشد. خدایا! کتابها نعمتهای عظیم و عزیزتواند که به آنها قسم یاد کردهای، یاریمان کن قدرشان را بدانیم و بتوانیم تو راسپاسگزار باشیم : مرحوم آیت الله آقا شیخ هادی کدکنی نویسنده آقای علیرضا بخشی در دوشنبه 93/6/24 | نظر
دکتر شفیعی کدکنی در ماه های اول حضورش در غرب با کتابی آشنا شد که نگاه او را به مسائل ،از بنیاد تغییر داد.تحولی با کرانه های علمی ومعرفتی،به نظر می رسد شفیعی کدکنی از پیش برای آن تحول بزرگ،نوعی آمادگی در وجود خویش داشت ونسبت به این آمادگی ،علمی پیشینی نیز یافته بود.بله :و آن کتاب نبود مگر کتابی کهدکتر ای.ار.ریچاردز(1979-1893) تالیف کرده بود. و آن کتاب ......... بود.
خواننده گان گرامی برای راهنمایی بیشتر شما می توانید کتاب شفیعی کدکنی وهزاران سال انسان را مطالعه نمائید.تا با آن کتاب آشنا شوید.
نویسنده آقای علیرضا بخشی در پنج شنبه 93/6/20 | نظر
ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی راهکارها و روش ها
دوستان ما
آخرین مطالب سایت
|
درباره ی سایت
موضوعات سایت
پیوندهای روزانه
»
سایت مقام معظم رهبری
» پایگاه حفظ ونشر آثار امام خامنه ای » سایت شهر کدکن » پایگاه اطلاع رسانی دکتر شفیعی کدکنی » اداره ی کل آموزش و پرورش کدکن » پایگاه اطلاع رسانی رئیس جمهور » تاریخ و فرهنگ کدکن (سایت زروند) » نیشابور سرزمین هفت اقلیم » شهر کدکن در آپارات » وبسایت رسمی بنی هاشم کدکن » باشگاه هواداران طبیعت کدکن |